یادداشت از حامد کاظم زاده خویی از دوران باستان تا دنیای دیجیتال، فرهنگ همیشه یکی از ارکان اصلی هویت ملتها و قدرت آنها در عرصههای داخلی و بینالمللی بوده است. از نخستین امپراتوریها که با معابد و کاخهای باشکوه خود نمایانگر عظمتشان بودند تا دولتهای مدرن که فرهنگ را بهعنوان ابزاری برای دیپلماسی نرم به […]
یادداشت از حامد کاظم زاده خویی
از دوران باستان تا دنیای دیجیتال، فرهنگ همیشه یکی از ارکان اصلی هویت ملتها و قدرت آنها در عرصههای داخلی و بینالمللی بوده است. از نخستین امپراتوریها که با معابد و کاخهای باشکوه خود نمایانگر عظمتشان بودند تا دولتهای مدرن که فرهنگ را بهعنوان ابزاری برای دیپلماسی نرم به کار میگیرند، استراتژی فرهنگی همچون نقشهای راهبردی همواره در مرکز توجه جوامع قرار داشته است.
در امپراتوریهای باستانی، نظیر ایران هخامنشی و روم باستان، حاکمان بهخوبی از اهمیت فرهنگ در تحکیم قدرت خود آگاه بودند. داریوش بزرگ، با کتیبههای معروف خود که در سراسر قلمرو پهناور امپراتوری حک شده بودند، نهتنها عظمت سیاسی خود را به نمایش گذاشت، بلکه با ترویج یکپارچگی فرهنگی، هویت مشترکی میان مردمان مختلف این سرزمین ایجاد کرد. در روم، تأسیس تئاترهای عمومی و برگزاری جشنهای باشکوه نیز ابزارهایی بودند تا هم قدرت و هم شکوه فرهنگی امپراتوری به سراسر جهان باستان نمایش داده شود.
با ورود به قرون وسطی و پس از آن، در دوران رنسانس، فرهنگ تبدیل به وسیلهای برای رقابت میان پادشاهیهای اروپایی شد. فرانسه در این دوره با حمایت از هنرمندان، ساخت کاخها و ترویج زبان و ادبیات فرانسه، نهتنها توانست هویت ملی خود را تقویت کند، بلکه فرهنگ خود را بهعنوان معیاری برای شکوه و تمدن به جهان معرفی کرد.
در دوران مدرن، فرانسه با تأسیس وزارت فرهنگ در سال ۱۹۵۹ گام بلندی در زمینه برنامهریزی فرهنگی برداشت. این وزارتخانه نه تنها به حفاظت از میراث ملی پرداخت، بلکه با سرمایهگذاری در زمینه هنر و ادبیات، به ترویج هویت فرهنگی در جهان نیز پرداخت. در همین زمان، چین نیز با اجرای استراتژیهای مشابه، بهویژه با تأسیس مؤسسات کنفوسیوس در سراسر جهان، به یکی از بزرگترین صادرکنندگان فرهنگ در عصر معاصر تبدیل شد. چین با استفاده از هنر، فلسفه و زبان خود بهعنوان ابزارهای دیپلماسی، فرهنگ را همچون پلی برای برقراری روابط بینالمللی و افزایش نفوذ خود به کار گرفت.
اما با ورود به قرن بیستویکم و گسترش فضای دیجیتال، استراتژیهای فرهنگی وارد مرحلهای جدید و بیسابقه شدند. دولتها و نهادهای فرهنگی با بهرهگیری از قدرت رسانههای دیجیتال و شبکههای اجتماعی، به مخاطبانی جهانی دست یافتند. ابزارهایی نظیر پلتفرمهای هنری آنلاین، نمایشگاههای مجازی و اپلیکیشنهای آموزشی، امکان تعامل با فرهنگهای مختلف را آسانتر و گستردهتر از همیشه کردهاند. در این عصر جدید، فرهنگ نهتنها به وسیلهای برای نمایش هویت و عظمت گذشته، بلکه به ابزاری برای نوآوری و خلق هویتهای جدید تبدیل شده است.
به این ترتیب، استراتژی فرهنگی در طول تاریخ همواره همچون سدی در برابر تهدیدات خارجی و عاملی برای تقویت هویت داخلی عمل کرده است. از تخت جمشید تا پلتفرمهای دیجیتال، این استراتژیها نشان دادهاند که فرهنگ نهتنها بخشی از گذشته، بلکه ابزاری قدرتمند برای آیندهپژوهی و تعاملات جهانی است. فرهنگها میآیند و میروند، اما اهمیت یک استراتژی فرهنگی قدرتمند برای حفظ و توسعه آن، همچنان باقی میماند.